خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

سه اصل اساسی....

چهارشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۱، ۰۶:۲۰ ب.ظ

1- غرق لذّت شدن از تصوّر خودت در رابطه با اصول و بدیهیات و اهدافت

2- در این مرحله (از جایی به بعد) همه تلاش و توجه تو (از صبح تا شب) لحظه به لحظه به طور بدیهی در جهت در اوج نگاه داشتن و از آن ور بوم افتادن دائمی در همه خصوصیات خاص خودت است.... طوری که در تمام لحظات در تمام خصوصیات از آن ور بوم افتاده باشی و دائماً خودت را در این شرایط نگاه داری و به طور دائم خودت را به آن ور بوم هل دهی و همه خصوصیاتت را در سقف و در اوج نگاه داری....

3- در این حالت (شماره2) کاری که باید دائماً انجام دهی، روگرداندن دلی از اطرافیان (عادی) و طوری که دلت به آنها حتی ذرّه ای نزدیک نشود؛ در این حالت چون خودت هستی و در اوجی، با دیگران رفتار خوبی داری؛ اما به شرط اینکه فقط لحظاتی به میزان لازم با آنها باشی؛ و پس از آن مقدار لازم که مشخص و معقول است، سریع چشم و نگاه و روی و دلت را از آنها بگردان و آنها را به کناری بزن، آنها را (هر چند ظاهراً دوست و نزدیک به تو باشند) غریبه بدان و به حالات خود مشغول شو و ادامه راه خودت را برو، طوری که انگار آنها را نمی بینی....

جالب است که قوانین جهان در بسیاری موارد، به یکدیگر شبیهند، و به همین دلیل می توان در بعضی موارد از چیزهای دیگری مثال زد: مثل فلز گرم که در اثر تماس با جسم سرد، دما از دست می دهد، اگر به کسی (عادی) زیاد توجه کنی یا زیاد با او هم کلام شوی، داشته هایت را از دست می دهی...، در واقع مردم جهان (عادی) اینطورند که همینکه تو را (اگر چیزی بیشتر از آنها داشته باشی) متفاوت از خود می بینند، آنقدر به انواع و اقسام روشها (خوبی یا بدی) به تو گیر می دهند و اطرافت می پلکند تا داشته هایت را ازت بگیرند و تو هم مثل آنها شوی، آن وقت خیالشان راحت می شود و تو را به حال خودت می گذارند. به همین دلیل همینکه احساس کردی در مسیر هستی، مراقبه به شدّت لازم است....

زندگی مثل این بازی کامپیوتریهاست (در واقع بازی کامپیوتری به این دلیل جذاب میشه که از رو زندگی انسان شبیه سازی میشه)، وقتی موانع هجوم میارند و به فرض یکم از خونت تو بازی کم میشه، بازم  بلافاصله با تلاش بیشتری ادامه میدی، بدون اینکه زیاد به موانع قبلی فکر کنی یا لحظه ای وقت تلف کنی. مهم اینه که اونقدر سریع و بی وقفه و دائم و در حالیکه برات رسیدن به نتیجه ای که می خوای مهمّه، اونقدر ادامه بدی و فقط رو به جلو بری تا اون  مرحله بازی رو فول بشی و روش مسلّط بشی طوری که دیگه موانع رو به راحتی پشت سر بذاری و اون مرحله برات ساده بشه و به مرحله بعد راه پیدا کنی.... در مورد مردم هم همینطوره، اگر فقط مسیر خودت رو ببینی و توش با کلّه جلو بری (و با سه روش فوق الذّکر غرقش باشی)، موانعی که از اطراف بهت هجوم میارند، همینکه پس از چند بار گیر دادن موفق نشدند و تو با کنار زدن آنها به طور دائم و بی وقفه راه خودت رو رفتی، کم کم به اطراف پراکنده میشن و جا می مونند و تو به مراحل بعدی راه پیدا می کنی....؛ و این پیشروی دائم در خطّ مسیر و مدیریت موانع بدون اینکه تمرکز و توجّهت از راه و نقطه هدف برداشته شود، عین زندگی و کار اصلی توست....

اصل چهارم: ق رو ق بده: نه به اون معنی....، بلکه معناش اینه که اون کار اصلی که نگرانیش آرامش رو ازت سلب کرده، اوّل و بلافاصله انجام بده، تا بعد از اتماام اون با خیال راحت به سایر کارات برسی.... از لحظه ای که نگرانی از مسئولیت انجام اون کار میاد سراغت، در اسرع وقت (مثلا بلافاصله تا اومدی خونه) بدون اینکه چشمت چیز دیگه ای رو ببینه و بدون اینکه حواست لحظه ای از اون کار بیرون بیاد، یکراست و مستقیم (حتی با همون لباس بیرون) برو سر کارت و تا تمومش نکردی، از سرش بلند نشو (و حتی ناهارت رو فقط وقتی اون کار تموم شد بخور)....