خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

همیشه تنها راه اینه که اون چیزی که نادرسته و اعصابت رو خورد می کنه رو فقط ولش کن و اهمیت نده و فقط تو دلت قبولش نکن و با اخم ردش کن و فراموش کن تا کم کم از بین بره، و اون چیزایی که باور و عقیدته، تا پررنگ بشه و کم کم جای پوچیات رو بگیره و به صفر برسوندشون....

اگه میخوای به اصل سطح حداقلی ن....ی برسی، باید از مسیر نوری که (از نوع مسأله ح....) به تو داده شده و از نوع فهم بدیهی و درونی و عمقی است بروی و به سایر مسائل مادی و حرف مردم و شرایط اطراف و آنچه برای دیگران طبیعی است و برای تو اعصاب خورد کن، دوری کنی و فقط اهمیت ندهی و به کار خودت مشغول شوی تا یادت برود، و دوباره در مسیر نور پیشروی کنی. یادت باشد که انسان فقط در شرایطی از چیزی یا حرف کسی (هر چند حرف اشتباه یا سطح پایین باشه) ناراحت میشه که خودش در سطح بسیار پایینی باشه و از سطح خودش فاصله داشته باشه، پس بدون توجه به مواد و شرایط اطراف، فقط در مسیر باریک نور حرکت کن و بدان که غیر از آن سطح اصلی که با مسیر نور می رسی، دیگر هیچ چیز (عادی) وجود ندارد و باد هواست و اصلا نشناسشان و فقط حواست به مسیر نور باشد....

کسی که در مسیر نور حرکت می کنه، با توجه به مقصد و اهدافش که در اوج و بالاترین سطح ممکنه، دیگه مسیرش با مسیر دیگران (عادی) که اغلب آن پوچ است، تداخل پیدا نمی کند، و نشونه اش این میشه که چون خودش حتی به اندازه گرد و غباری در معرض آسیب مسیر آنها نیست، با خوشبینی درباره شون نظر میده و میگه: حتما منظور او (عادی) چیز دیگه ای بوده....

یه خصوصیتی که مسیر نور داره اینه که بعضی چیزها (مثل ح.... و غیره) در این مسیر، بی نهایت عمیق و درونی هستند، آنچنان که فقط درک لحظه ای از آنها کافی است و بیش از آن زیان بخش است.... در مسیر نور خیلی از کارها که برای دیگران جای بحث دارد، فقط به عنوان پیامد و از طریق یک اشاره لحظه ای کوتاه و درونی انجام می شود و دیگر مسأله تمام شده است و کانون توجه، چیزهای مهم و اصلی است.

 و در دنیای نور بعضی مباحث اصلا جایی ندارد.... چون (از طرف انسانهای عادی) آنقدر سطح پایین و لجن هستند که: یا نگاه به مسیر نور و یا نگاه به آنها....، و نور که هست، آن یکی جایی ندارد و اصلا معنا ندارد و وجود ندارد (مثل مبحث قبل). در واقع شدت و جاذبه نور آنقدر زیاداست که به طرف خود جذب می کند و چیزهای پوچ را اصلا نمی بینی. به همین دلیل اون موقع ها بعضی مباحث و عنوان بحث های پوچ مردم (که در حقیقت و دنیای نور اصلا وجود خارجی ندارند و وقت تلف کردن برای هیچ هستند) برایت چندش آور و بی معنی بود و از آنها فراری بودی و از این بابت که مثل آنها درگیر این پوچیات نیستی، خوشحال بودی..... 

ن.... همون د....است که:....  (خودشناسی.....)

محل س نذاشتن به ن عادی درتمام ابعاد و لایه های وجودی، مهمترین خصوصیت زیرزمینی است که ن.... با آن شناخته می شود 

 

 

حقیقت همیشه همونه که از صمیم قلب خوشحالت میکنه....

اگه خواستی تشخیص بدی که حقیقت و راه درست کدومه، ببین که اوج عزت نفس رو برات میاره، چون مسیر صحیح که به انتهای حقیقت میرسه، همون مسیر افزایش عزت نفس و خودباوریه، چون هر چی رو عزت نفس کار کنی بازم

 

سطح بالای ایمان و سطح اصلیحداقل ن....(/آن سه مورد....

فقطانسانیت را شناختن..............

همه خوشبختیها و اصول ن.... با هم............... و از اون وروبوم اصولت بیفت از نظر بدیهی سازی درونی..........

فقط هر چی من بگم (توجه به خود ن.... نه مردم......