خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

۱ مطلب در دی ۱۳۸۷ ثبت شده است

انسان باید تو زندگی یه مسیر خاص رو بسیار دقیق و مشخص، برای خودش انتخاب کرده باشه، و تا آخر زندگی رو اون پافشاری کنه و حاضر باشه جونشم در این راه بده. این مسیر می تونه سیاسی، علمی، هنری، و... باشه، به درست و غلطیش هم کار نداریم؛ مهم اینه که شخص بالاخره زندگیش به یه هدفی محکم شده باشه و شکل زندگیش کاملا مشخص شده باشه. به همین دلیل هم هست که انسان وقتی به طرفداران مسابقات فوتبال نگاه می کنه که طوری برای وارد شدن به استادیوم خودکشی می کنن که انگار مهمترین اتفاق زندگیشون داره رخ میده، از خودش خجالت می کشه (یه بارم از آقای پناهیان مشابه این رو شنیدم)؛ چون بالاخره اونا یه چیزی رو دارن که براش از جون مایه بذارند، براش تلاش کنند و از ساعتها و حتی روزها قبل برای یه دیدار کوتاه مدت (که در واع ارزش زیادی هم ندارد) به تکاپو بیفتند؛ اما بدبخت اون کسیه که هیچ چیز نداره که تو زندگی دلش رو بهش خوش کنه. واقعاً این طور زندگی خیلی خشک و سخت و طاقت فرساست. (البته مسلماً نمی خوام بگم که دل بستن به پوچیات از هیچ بهتره، فقط خواستم اهمیت مسأله رو بیان کرده باشم...).

معمولاً تو شهرای بزرگ (به ویژه تهران)، وضعیت مردم عموماً مشخصه: دسته مؤمنان مشخص و جداست، دسته افراد بی ایمان هم جداست. طرفدارای حکومت مشخصند، مخالفها هم تقریبا قابل تشخیصند. انسانهای پاک رو میشه از رو لباسا و رفتار و حرکاتشون تشخیص داد. خلاصه هر چیزی مشخصه ای داره. اما در بسیاری از جوامع کوچک (البته نه همه شون) تا اونجا که من دیدم، تشخیص مردم و نوع تفکراتشون خیلی راحت نیست (البته نه همه مردم). طرف چادریه، اما روی مسائلی که باید، تعصبی نداره (و چه بسا مخالف بعضی چیزا، از جمله حکومت باشه)؛ طرف انسان خوب و پاکیه و اعمال عبادیشو انجام می ده، اما بنا به عرف اون جامعه کوچک، نوع لباس پوشیدنش زیاد پسندیده نیست. زندگی تو اینطور جامعه ای به نظر من خیلی سخته (البته نه برای همه)، اینه که به نظر من توی جوامع بزرگ، بهتر میشه مسیر زندگی رو تو هر زمینه ای مشخص کرد، البته مسلماً استثناء هم وجود داره.