خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

 

تو وبلاگ http://hekayatmodiriyati.persianblog.ir یه مطلبی نوشته بود که با بعضی جملاتش موافقم و اینجا میذارم:

- از کارهایی که ناچاری انجام دهی لذت ببر.

-سعی کن کارهایت را از صمیم قلب انجام دهی، نه به صرف این که ناچاری انجام دهی.

- تمرین کن تا از درون شاد باشی.

- ذهنت را همانند ابر سفیدی که در آسمان است، آزاد کن. [رعایت سقفها....]

- برای موفقیت در هر کار، باید ابتدا تصویر واضحی از نقشة کار داشته باشی. آنگاه، همان طور که در باد شدید، نخ بادبادک را محکم نگه می‌داری، باید هدفت را هم به همان محکمی نگه داری.

- با انرژی کامل روی کارهایت تمرکز کن.

-امروز را آغازی تازه بدان. زندگی رودخانه‌ای است که مدام به سمت آینده در جریان است. هیچ قطره‌ای از آن دوبار از زیر یک پل رد نمی‌شود.

- اگر چیزی را  میخواهید، در مورد آن بنویسید ، راجع به آن با دیگران حرف بزنید ، به آن فکر کنید و روی آن تمرکز کنید ولی اگر آنرا نمیخواهید در موردش با کسی حرف نزنید ، توجهتان را منحرف کنید. 

- وقتی چیزی را تجسم میکنید آن چیز پدید می آید. پس موقع تجسم همیشه روی نتیجه پایانی متمرکز شوید. وقتی خود را در موقعیتی که دوست دارید تصور میکنید، احساس میکنید که آن چیز را دارید و.... (بدیهی سازی)

- هدف اصلی زندگی احساس و تجربه لذت است. شادی درونی جوهره موفقیت است. به دنبال خوشی خودتان بروید. خودتان را با چیزهایی که می پسندید، تصور کنید.

- بخواهید بهترین باشید. با لذت زندگی کنید. فقط عالیترینها و بهترین ها را در تجارب و امور روزمره پیدا کنید. آنها را بارور کنید ، در موردشان فکر کنید بعد منتظر ادامه و وقوع آنها باشید. 

چیزی نیست که شما بخواهید انجام بدهید بجز همان چیزی که خودتان میخواهید انجام بدهید.

            

من تا حالا تو کل زندگیم در مجموع بیشتر از هر رشته دیگه ای، با رشته عمران حال کردم. چه اون وقت که تو دوره کارشناسی دفترچه کنکور ارشد و منابعش رو از همون سال اول کپی گرفته بودم و هر روز راجع بهش بحث......... و با اسم درسهاش که بادرسهای خودمون مشترک بود، حال می کردم و از فول کردنشون لذت می بردم، و چه بعدا ک می خواستم آزمون این رشته رو بدم و وقتی تو ای رشته درس خوندم. همیشه عمران آب و سازه هیدرولیکی لذت زیادی برام داشته و اون رو زمیه اصلی و پایه ای درسی خودم میدونم....تو دوران دبیرستان، برام مهم بود برم ریاضی چون قاعده و رسم و قانونش این بود که همه زرنگها و کسانی که نمره شون می رسید و کشش رشته های ریاضی دار رو داشتند، می رفتند رشته ریاضی و باقی می رفتند سایر رشته ها.... اون دسته از زرنگهایی که می رفتد رشته تجربی (ما رشته انسانی تو مدرسه مون نداشتیم) یعنی پذیرفته بودند که برن یهرشته پایی تر و رده 2 برای ایکه بتوند از اون طریق به هدف و شغل دلخواه زندگی آینده شون برسند. اما رشته ریاضیها براشون مهم بود که تو هر مرحله ا انتخابی رو بکند که مخصوص زرنگ تریهاست و بعدش هم وارد رشته ها و دانشگاه هایی از ریاضی بشن که زرنگها توش وارد میشن (که بتونند تو هر مرحله بهتری ها رو انتخاب کرده باشند....) چون ترتیب رشته ها، ریاضی و بعد تجربی و بعد انسانی (ادبی) (عادی) بود....

الان هم رشته ای که باهاش حال می کنم و تخصص و زمینه کاری اصلی خودم میدونم، رشته عمران- آب و سازه هیدرولیکی است که از شنیدن اسم رشته و درسهاش قند تو دلم آب میشه....

 

  

زندگی هر کس تعریفی داره، از همون نقطه شروعش که قبل از اون، هنوز
مسیر اصلا شروع نشده.... طوری که خارج از معیارهای اون مسیر اصلا برای اون
شخص موفق، معنا و مفهوم خارجی نداره و تو مسیرش تعریف نشده و براش در حکم سم
میمونه.... تو این مسیر فقط یه سری چیزای خاص معنی دارند و بس؛ و هر گونه اهمیت به
چیزی خارج از این مسیر مساوی دیوانگی و گول خوردنه....

 چنین فرد موفقی باید خودش رو در چارچوبها و دیوارهای مسیر پر
موفقیت خاص  و ویژه خودش محصور کنه و با سرعت در این مسیر فقط با معیارهای
خودش به پیش بره، تا در نهایت به همه ثابت بشه که مسیر اون از همه بهنر و خاص تر
بود.....

درسته، هر کس لازمه تمرکزش و توجهش رو به یه چیزی معطوف کنه تا کم کم
به اون طرف متمایل بشه؛ چیزی که تو باید توجهت رو بهش بدی و دائم تصورش کنی،
مسیرته از نقطه شروعش تا جزئیات ادامه اش....

قول بده دیگه غیر از مسیر خودت رو اصلا نبینی....

 

....  

هر وقت هر کی رو دیدید تو یه چیزی به جایی رسیده، بدونید دلیلش اینه که خط و مسیر مشخصی برای خودش در نظر گرفته و رو این خط خودش مدتها دائما، بدون هیچ وقفه ای پافشاری کرده، در نتیجه بعد از چندین سال که از زندگیش گذشته، توش خبر شده و اون حالت تو وجودش نهادینه شده و به این حد از موفقیت توی اون مورد رسیده.....

طرفو نگاه می کنی می بینی از خیلی نظرها درست نیست، اما تو یکی دو مورد خاص چقدر قشنگ پیش رفته و  از خیلی ها جلوتره، در واقع اون یه خط مشخص برای خودش داشته که فقط اونو تو زندگی مد نظر قرار داده و الان بعد از مدتها که از شروع اون حالتش میگذره، به نتیجه مطلوب و سطح بالایی تو اون مورد رسیده و دیگه اون حالت بخشی از وجودش شده....

فقط کافیه تو خط مشخص خودت که شامل 2 تا اصل اصلی (ته ته ته تهش) میشه، بدون حتی یک صدم لحظه وقفه پافشاری و کنی و فقط با سرعت نور و بدون وقفه، رو به جلو پیش بری.....