هر چند تقسیم بندی جنسیتی به لحاظ فیزیکی خیلی کار درستیه و نشونه تمدن و پیشرفت و عقلانیت و انسانیته..، اما تقسیم بندی جنسیتی به لحاظ سایر مسائل رو اصلاً نمیپسندم.. البته یه سری مسائل حداقلی و مشخص هست که معلومه مربوط به جنسیت خاصیه.. مثلا حجاب و بچه بزرگ کردن مربوط به مؤنثه دیگه.. یا کارهای کارگری مانند که مربوط به جابه جایی یه سری وسایل باشه رو باید مذکر انجام بده و برای مؤنث کسر شأنه در حالت کلی.. اما منظورم این چیزها نیست..
غیر از این امور حداقلی و مشخص که اشاره شد، تقسیم بندی جنسیتی در هر مورد دیگه ای اشتباهه.. البته گاهی بزرگان و افرادی که از آستانه بالایی از انسانیت بالاتر رفته اند هم اشاره ای به جنسیت خاصی دارند که نباید اون موارد رو با اونچه انسانهای معمولی مبگن قاطی کرد. چون اون بزرگان به جزییاتی از آفرینش اشاره دارند و به دلیل خاصی، به اون نکته اشاره میکنند و منطورشون، اصلا ارتباطی با اونچه که سایر انسانها از مسأله درک میکنند، نداره.. کلا بحث ما راجع به عموم انسانهاست و نه انسانهای بسیار سطح بالا که در هر دوره ای انگشت شمارند یا تعدادشون نهایتا از 5 درصد هر جامعه ای تجاوز نمیکنه..
با مقدمه فوق الذکر، باید بگم که تقسیم بندی جنسیتی و تأکید روی یک جنسیت خاص، چیزیه که مورد علاقه و تأکید مذکرهاست.. مؤنث اصلا تقسیم بندی جنسیتی به ذهنش خطور هم نمیکنه.. چون خودش یه موجود جامع و کامل نسبیه و همه امور (حداقل 99 درصد امور) جهان رو میتونه به تنهایی انجام بده.. پس تفاوتی نمیبینه و براش معنی نداره که تأکید روی جنسیت داشته باشه.. اما مذکر، به دلیل خلأهایی که داره و اینکه فقط برای یک سری امور خاص ظاهری و ابزاری ساخته شده، دوست داره فکر کنه (و در واقع فهمش در این حده) که همونطور که خودش مثلا برای 50 درصد امور ساخته شده و فقط بعضی کارها یا ویژگیها رو میتونه به خودش نسبت بده، مونث هم مثل خودش برای بخشی از امور ساخته شده! و میاد فقط یه سری امور و ویژگیهایی که ربطی به خودش نداره رو به مؤنث اختصاص میده و اگه کسی بیاد بگه که این موردی که تو داری، مؤنث اصلش رو داره و تو حالت بدلی و ابزاری مسأله رو داری، تازه بهش برمیخوره و به زور قبول میکنه!.. در حالیکه اگه دقت کنید، میبینید که این تقسیم بندی جنسیتی هم اغلب به مؤنث ها برمیخوره.. و فوری میگن که فلان مسأله، مخصوص مذکر نیست، بلکه ما هم هستم..! و مذکرها تعجب میکنن و فکر میکنن که حالا مونثه جوگیر شده که داره اینجوری حرف میزنه.. و جالب اینجاست که مذکر به این ظاهرببنی و جزءنگری خودش که باعث فهم کم و عدم اطلاعش از یه سری مسائل باطنی هست هم تأکید شدیدی داره و حاضر نیست کوتاه بیاد.. در واقع دلیل اصلیش اینه که توی محیط جامعه، میدون رو از حریف خالی میبینه، چون مؤنث توی جامعه صحبت نمیکنه و صداش شنیده نمیشه، و به طور گسترده، تریبونی برای خودش نمیگیره (چه در قالب سخنرانی و چه کتاب نوشتن).. در واقع خودش نمیخواد که ظاهر و پررنگ بشه.. که درستش هم چه بسا اغلب همین باشه.. اما پیامدش اینه که مذکر هیچ وقت متوجه اصل مسأله که مؤنث ها خیلی مسائل رو بهتر بلدند، نمیشه و در نفهمی خودش باقی میمونه.. و نتیجه ش، همونطور که هست، این میشه که مذکرها توی جامعه میبُرند و میدوزند و.. درحالیکه اگر چند تا مؤنث تو جامعه ترببونی گرفته بودند و مسائل رو تحلیل میکردند، فوری مذکر دوزاریش میفتاد که یه عده از خودش بیشتر بلدند و فکر خودش اصلا به یه سری جاها نمیرسه و حالا حالاها باید یاد بگیره.. اون وقت بود که مذکرها سر جاشون مینشستند و میدون رو تا حد زیادی خالی میکردند و دیگه راجع به مسائل باطنی و در رأسش مسایل مربوط به جنسیت ها و مؤنث ها انقدر قاطعانه نظر نمیدادند و خالی از فهم بودن خودشون رو مپذیرفتند..
(کلا اگه مؤنث در جامعه بخواد وارد شه، از جمله مهمترین کارهاش همین روشنگری و مدیریت امور هست..)
خلاصه اینکه این به نفع مذکره و در سطح فهمشه و اینطوری آفریده شده که تقسیم بندی جنسیتی داشته باشه.. حالا شاید چون خودش رو مخصوص یه سری امور میبینه و دوست داره فکر کنه که مؤنث هم مثل خودشه، و یا اینکه به دلیل یه سری کمبود ها و یا به دلیل سِرّ و پنهانی و رازآلود بودن موجودی مثل مؤنث به این نتیجه میرسه.. اما مؤنث ها خود به خود ابنطور نیستند و بلکه نقسیم بندی جنسیتی براشون خیلی غیر قابل درک و رومخه.. چون خودشون موجودات جامع نسبی هستند و معنی نداره که تقسیمی راجع بهشون وجود داشته باشه.. اگه مؤنث یه سری امور رو انجام نمیده، لابد به دلایلی کسر شأن خودش دونسته و با اینکه میتونسته عالی انجامش بده، کنار کشیده و جا برای مذکرها باز شده.. اما تقسیمی از اول نبوده و پیش فرض و تقسیم بندی معنی نداره برای مؤنث.. مگر مونثی که توسط مذکری شستشوی مغزی داده شده باشه..
کلا مؤنث ها به دلیل باطن بینی و کل نگری و اینکه خودشون اون بخش رازآلود و پنهان ماجرا هستند، درک بهتری از مسائل باطنی دارند و بهتر و سریع تر و بدون مانع به اصل هر چیزی میرسند.. مذکر درگیر یه سری حواشی و اطلاعات و تحلیلهای جانبیه همیشه (که خودش هم دوست داره و افتخار میدون برای خودش و احساس بلد بودن بهش دست میده..!) که در کنار ظاهربینی و جزءنگری، از سرعتش برای رسیدن به اصل مسأله کم میکنه.. (که البته از طریق انجام خدمات ابزاری، این ضعف رو جبران مبکته، اما مسأله اینجاست که چون فقط صدای خودش تو جامعه شنیده میشه، فکر میکنه که خودش در موضع درسته.. آن کس که نداند و نداند که نداند.. که البته خوش به حالشه و همینکه از درست تر فهمیدن مؤنثها اطلاع نداره، باعث خودباوری و خوشحالیش راجع به خودش میشه.. و این مؤنث ها هستند که حرص میخورند.. یه نظرسنجی از جامعه میتونه اینو به راحتی نشون بده.. (البته اینا رو کلی میگم، وگرنه کسی که تو اوج مسیر انسانیتش و موفقیت های شخصیشه، اصلا به این حواشی بها نمیده و کار خودش رو میکنه).. خود مذکر تحمل نداره یک ثانیه از حقایقی که توسط مؤنث خلاف نظر ظاهربینانه خودشه گفته میشه رو بشنوه و فوری اعتراض میکنه.، اما مؤنث سالهاست که تحمل میکنه و چیزی هم نمیگه (که البته به شکل مشکلات خانوادگی و ناهنجاری های اجتماعی و .. خودش رو نشون میده..)
کلا میخوام بگم که درسته که زوایای دید جنسیتها 180 درجه برعکس همه و 100درصد تفاوت داره، اما اون که درست تر میبینه و to the point تحلیل میکنه و به جای پرداختن به حواشی، به اصل پشت پرده مسأله اشاره میکنه، مؤنثه.. نظر مونث و مذکر (حتی اگه یه حرف یکسانی رو بخوان بزنند) همیشه برعکس همه.. اما مؤنث داره حقیقت رو میگه.. چون اون چیزی که مونث از حقایق میبینه و درک میکنه رو مذکر فقط وقتی میفهمه که سطحش از همون آستانه بسیار بسیار بالایی که گفتیم، فراتر بره..
البته همونطور که همیشه تأکید شده، ما فقط انسان داریم و همه انسانهایی که تو مسیر درست باشند، یکسان و درست حرف میزنند.. اما بالاخره وقتی صحبت راجع به یه سری مسائل مربوط به جنسیت ها باشه (که زیاد هم تو جامعه و مخصوصاً توسط مذکرها روی جنسیت خاصی تأکید میشه)، دیگه باید اعتراف کنیم که زوایای دید، 180 درجه متفاوته و هیچ گروهی از جنسیت ها، زاویه دید دیگری رو قبول نمیکنه.. (و البته این مذکره که چرت و پرت دیدگاه خودش رو توی جامعه منتشر میکنه.. و برای همین هم هست که معضلات اجتماعی مربوط به مؤنث ها هیچ وقت کامل حل نمیشه.. قبلاً هم گفته بودیم که مذکر حتی اگه بخواد از مؤنث تعریف کنه هم در واقع داره توهین میکنه..) اما اونی که درست میگه و کل نگرانه حقیقت رو بیان میکنه، مؤنث هست.. و مذکر هم فقط وقتی به سطح بینهایت بالایی از انسانیت برسه و انسانیتش بر ضعف های جنسیتی مذکرانه ش غالب بشه، اینو درک میکنه..