رهاسازی (در حواشی فکری)..
بهش گفتم.. :
مشکلت اینه که هر خورده فکری به ذهنت میاد، بهش بها میدی و به سمتش میری و زمان روش میذاری!..
و این باعث میشه که مسیر اصلی رو رها کنی و به سمت فکرهای حاشیه ای بری که اگه بهشون بها ندی، خود به خود بعد از چند ثانیه محو میشن و فکرهای جدید جایگزین میشه..
تو متأسفانه به هر دغدغه لحظه ای که از ذهنت میگذره، عکس العمل نشون میدی (در حالیکه قبلا موضع خودت رو نسبت به چنین مسائلی روشن کردی و دیگه فقط بی اعتنایی و فراموش کردن لازمه).. و اینطوری، مسیر اصلی رو فدای فرعیات پوچ و بی حاصل میکنی..
در حالیکه باید به فکرهای حاشیه ای و زودگذر بیاهمیت باشی تا اون زمان (که به سرعت هم در حال گذره و ما هم با زمان پیش میریم و تغییر میکنیم) خود به خود صرف پیشروی در مسیر اصلی بشه..
چرا که تو هر لحظه، کلی فکر از ذهن انسان میگذره که اگه بخوای به همه ش بها بدی، کلا باید مسیر اصلی رو کنار بذاری.. یعنی کاری که تو کردی..
گفت..:
من قبلا اینجوری نبودم..
قبلا با تعجب و لبخند و دلسوزی میگفتم چرا بعضی مردم انگار میخوان همه اشکالات جهان رو درست کنند و سر هر مورد جزئی انقدر دقت میکنند و حرص میخورند؟..
قبلا مسیر مشخص خودم رو داشتم و دلیلی نمیدیدم به روش زندگی و دیدگاه های اشتباه دیگران توجه کنم... چیزی که سطح پایین میدونستم رو کنار میذاشتم.. الان از مسیر مشخص و منحصربه فرد خودم دور شدم..
گفتم.. :
باید تمرین کنی.. تا دوباره تو مسیر اصلی افتادن برات عادت بشه..
- ۰۴/۰۲/۰۱