خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

در بحث آموزش:

1_ بتونه "پایه" مطالب درسی رو به صورت "ساده" و "مفید و کاربردی" برای دانشجو توضیح بده. یعنی "پایه ای و به شکل ساده شده" و نه در سطح پیچیده و به طور کلی یاد بده..

2_ موقع نمره دادن، در عین اینکه معیار داشته باشه و اصولی و عادلانه نمره بده، سخت گیری های بیش از حد نداشته باشه و سطح نمره هاش عموما و نسبتا، بالا باشه..

 

در بحث پژوهش:

1_ بزرگواری و سعه صدر داشته باشه، نه اینکه سطحش طوری باشه که خودش رو بیشتر در مقام رقیب دانشجو ببینه تا یه استاد..

 

2_ حامی و حمایت کننده دانشجو باشه.. که از لوازمش اینه که مسئولیت پذیری و ارجمندی قابل توجهی (در بین همکارانش) به عنوان یه استاد داشته باشه و..

 

3_ برای دانشجو به میزان لازم وقت بذاره و بتونه راهنمایی های علمی و انگیره دادن های لازم رو به عنوان یه استاد به دانشجو داشته باشه.. در مواقع لازم حتی الامکان در دسترس باشه و حتی برنامه مشخصی برای گزارش گرفتن از دانشجو و پیشبرد کار داشته باشه..

 

4_ به لحاظ علمی، سطحش بالا باشه و حتی از افراد معتبر و قدر و پرافتخار در رشته خودش باشه..

 

 

من اگه کنار رشته مهندسی، میخواستم یه رشته علوم پایه هم بخونم، اون رشته قطعا "فیزیک" بود..

 

و یادی هم داشته باشیم از ترم دوم دانشگاه که فیزیک مکانیک داشتیم، و نظمی که توی پاکنویس کردن، یادگیری و خوندنش بود..

 

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

من اگر شهردار بودم، سه تا کار (هر چند سطح پایین و غیر مهم) رو حتماً در لیست کارهای شهرداری قرار میدادم....:

 

- نوسازی "ظاهر" ساختمانها در همه نقاط شهر..

 

- جمع آوری دستفروش ها از کنار پیاده روها و تعیین محلی مخصوص به عنوان بازار دستفروش ها..

 

- ممنوع کردن داد زدن تاکسیران ها برای جمع آوری مسافر.. و به جاش استفاده از نوشته ها و پلاکاردهایی که نشان دهنده مسیر باشه و تاکسی ها به ترتیب و با رعایت نظم، یکی پس از دیگری پر بشن و حرکت کنند (همونطور که بعضاً در برخی نقاط هم دیده میشه..)

 

هر چند کارهای بسیار مهمه دیگری بر عهده شهرداری هاست، اما من این سه مورد رو به عنوان مقدمه و در فوریت اجرا قرار میدادم، چون به هر حال، برای یه عده ای همین مسائل سطح پایین و با اولویت اندک، مهمه و با این کار، راه اظهار نظرهای پوچ و سوء استفاده خیلی ها علیه ایران بسته میشد...

 

خب، نوبتی هم که باشه، نوبت میرسه به یه مصاحبه دوستانه با یکی از فارغ التحصیلان دانشکده محیط زیست دانشگاه خودمون، یعنی دانشگاه تهران.... دلیل مصاحبه هم که هیچی، یه گفتگوی دوستانه است برای گرفتن جواب یه سری سوالات که برای خودم و دیگران شاید مطرح باشه....

 

خودتون رو معرفی کنید.

نگین بینش هستم، فارغ التحصیل رشته مهندسی محیط زیست-منابع آب از دانشگاه تهران؛ و در حال حاضر محقق پسادکترای یکی از دانشگاه های جنوب ایتالیا

 

اصالتاً اهل کجائید؟

راستش نمیتونم بگم دقیقاً اهل کدوم شهرم. توضیحات رو میگم، قضاوت با خودتون..

من متولد کرمانشاهم زمانی که خونه مون اهواز بود. در واقع بعضی فامیلامون کرمانشاه بودند و ما هم گاهی پیششون بودیم. اواخر زمان جنگ رفتیم یه سری استانهای اطراف خوزستان که بمباران کمتر بود نسبت به اهواز و چند سالی اونجا بودیم و بعدش اومدیم کرمانشاه. خونه اصلیمون تهرانه (البته هیچ وقت اونجا زندگی نکردیم) و همیشه خانوادگی بین تهران و کرمانشاه در رفت آمد بودیم. مادرم کرمانشاهی هستند، پدرم خوزستانی. مادربزرگ ها و پدربزرگ هام بعضی ترک زنجانند و بعضی لر هستند و گویا بعضی همدانی و کرمانشاهی (تا جایی که اطلاع دارم، چون خیلی دقیق نمیشم تو اینجور مسائل). خواهر و برادرم هم متولد همون خوزستان و استانهای جنوب غربی هستند. کلاً ما تقربیاً همه جا هم فامیل داریم، از تهران و شیراز و زنجان گرفته تا خوزستان و کرمانشاه و غیره.

واقعاً برای من این مسائل زیاد مطرح نیست که ببینم کجایی ام، چون فرقی نمیکنه مگر اینکه کسی همون جایی که متولد شده، بزرگ شده باشه و شخصیتش اونجا شکل گرفته باشه و به عبارتی، فرهنگ اونجا رو به خودش گرفته باشه و اونجا احساس راحتی و مالکیت بهش دست بده که برای من چنین حالتی برای هیچ شهری وجود نداره.. اگر بخوام بگم کجا راحتم، مسلماً اون شهری خواهد بود که مثل خودمون یه فرهنگ مخلوطی داشته باشه، و اون تهرانه.. ما کلاً یه فرهنگ خود ساخته منحصر به فرد داریم که کاملاً شخصیه و حتی به سایر اعضای خانواده و فامیل هم شباهت نداره.. در واقع به سزاست اگر بگم که "همه جای ایران سرای من است"..

کلاً محل زندگی من جاییه که دانشگاهم اونجا باشه، و اگه از این جهت نگاه کنیم، بیشتر تهران و کرمانشاه بودم..

 

حالا که از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدی، نظرت راجع به تحصیل در ایران چیه؟

ببین من دانشگاه های خوب ایران رو خیلی قبول دارم، به نظرم تا دوره ارشد که دانشگاه های خوب ایران واقعاً عالی اند. اما برای دکترا یه اشکالاتی به سیستم پژوهشی ما وارده (استثنائاً چند مورد خوب هم داریم البته) که به نظر من ریشه تمام این اشکالات، به "تمام وقت" نبودن دانشجوی دکترا و پژوهشگران و سایر عوامل تولید علم بر میگرده.. برای من تمام وقت بودن در دوره دکترا خیلی مهم بود و از محیط کار بیرون اومدم که تمام وقت دانشگاه باشم.. 

 

مهندسی آب دانشگاه تهران، طبق برخی آمارهای موجود، قوی ترین هم هست در بین کل دانشگاه های کشور.. 

من این رشته و دانشگاه و حتی دانشکده رو آگاهانه انتخاب کردم، میتونستم برم شریف یا رشته قبلی خودم رو (که سازه هیدرولیکی بود) ادامه بدم. اما به دلایلی برام مهم بود توی دانشکده قبلی خودم (یعنی همین دانشکده محیط زیست) و دقیقاً رشته مهندسی محیط زیست-منابع آب باشم.. وقتی از ارشد دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدم، پذیرش یکی از دانشگاه های آمریکا رو داشتم (چون رشته مون دکترا نداشت) که البته پیگیرش نشدم، چون به دلایلی برام مهم بود که توی دانشگاه تهران دکترا بخونم، یه مدت چند جا کار مرتبط با رشته مون رو انجام دادم (یه پروژه سازمان ملل و یه چند سالی تدریس و مدیر گروهی دانشگاه علمی کاربردی) و بعد که دیدم رشته ما حالا حالاها در مقطع دکترا ارائه نخواهد شد، در رشته بغل دستمیون برگشتم به دانشگاه تهران..

 

سازه های هیدرولیکی رو چه دانشگاهی خوندید؟

دانشگاه رازی، چون اون زمان دانشگاه علمی کاربردی کرمانشاه مدیرگروه و مدرس تمام وقت بودم و میخواستم همون دانشگاه شهر محل کارم این دو سال رو بگذرونم..


چرا ایتالیا رو انتخاب کردی؟

من چهار تا معیار اصلی داشتم برای شروع دوره پژوهشی بعد از دکترا: اول اینکه پروژه مرتبط با کار دکترام باشه..، ثانیاً استاد پروژه سایتیشن و نتوورکینگ نسبتاً بالایی داشته باشه..، سوم اینکه حتماً ایتالیا باشه.. و چهارم اینکه دانشگاهش کنار دریای ایتالیا باشه :)  جاهای مختلفی امکان انتخاب داشتم که با توجه به این 4 موردی که گفتم، نهایتاً جنوب ایتالیا رو انتخاب کردم.. قبلاً یه سفر دو روزه به ایتالیا داشتم و میخواستم دوباره تجربه ش کنم..

 

یه مقدار از روش درسی تون بگید..

درس برای من همیشه توی زندگی در اولویت بوده و همواره توی مسابقات علمی و آزمون های مختلفی که در مقاطع مختلف تحصیلی برگزار می‌شد، رتبه اول بودم.. اما همیشه یک دهم دوستان و رقبام درس میخوندم.. کلاً کمیت مطالعه برای من به اندازه کیفیت مطرح نبوده و اتفاقاً من و بعضی دوستانم همیشه برامون مهم بود که در عین اینکه درسها رو در کمترین زمان ممکن تموم کنیم، بالاترین نمره ها رو هم بگیریم و به نوعی برامون مهم بود که به خودمون ثابت کنیم که نابغه ایم.. من برای هیچ کنکوری آنچنان چیزی نخوندم (اگه فقط یک دور منابع رو میخوندم، رتبه 1 تمام کنکورها بودم..). برای کنکور دکترا میشه گفت فقط چند روز وقت گذاشتم..، چون منابعی نداشتم و حوصله هم نداشتم که برم منابع رو گیر بیارم.. برای ارشد هم شاید کمتر از 1 ماه وقت گذاشتم و برای کنکور کارشناسی هم فقط درس زبان انگلیسی رو که علاقه داشتم چند دور خوندم و  سایر دروس رو با اطلاعات عمومی جواب دادم.. در واقع همیشه انگار میخواستم بدونم بدون خوندن تا چه اندازه میتونم موفق باشم و ببینم اطلاعات عمومیم از آموخته های پیشینم چقدره..

 

ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. با آرزوی موفقیت..

خواهش میکنم، شما هم موفق باشید.

در هر دوره از زندگی کارهایی می شود انجام داد که مختص آن دوره اند و بعد از آن امکان انجامشان نیست. موفق ترین انسان ها آنهایی هستند که در هر مرحله آن کارهای خاص را می یابند و آن ها را انجام می دهند. شاید بعضی فکر کنند جلوتر بودن از زمان مهم است و مثلا اگر کار دانشجوی دکترا را در حین مقطع کارشناسی انجام دهیم یا کار دانشجو را در زمان دانش آموزی انجام دهیم خوب است. نمی گویم بد است ولی می گویم اگردر دوره ی کارشناسی آنچه را کردی که در دکتری و بعد از آن نخواهی توانست انجام دهی هرگز افسوس گذشته را نمی خوری.

 

از نظر درسی، سعی کنید درس ها را بسیار «عمیق» بیاموزید. به این جمله نگاه جملات تکراری را نکنید. بسیاری از جزوات کارشناسی را بعدا هم احتیاج خواهید داشت. کتاب های گوناگون در ارتباط با درس ها بخوانید، داخل کتاب‌ها و جزوه‌ها توضیح و تحشیه بنویسید. مفیدترین کتاب های من کتاب هایی است که از تکثر توضیحات و تورق صفحات شاید برای شما قابل خواندن هم نباشد و من به هزاران هزار برابر قیمت اصلی حاضر به فروششان نیستم.

 

منبع:

مصاحبه با  آقای محمدرضا اعلم دانشجوی سابق دکترای مکانیک موسسه‌ی فن آوری ماساچوست MIT

ranianuk.com/

 

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
طبق چیزایی که یه جاهایی خوندم:


برای هر متغیر تصادفی دو تابع تعریف می شود:

1- تابع توزیع احتمال (تابع توزیع تجمعی: CDF):
که احتمال آنکه مقدار متغیر تصادفی از x کمتر یا مساوی آن باشد. )(x(F)
اگر X یک متغیر تصادفی باشد، تابع توزیع احتمال متغیر تصادفی X، تابعی است که اعداد حقیقی را به فاصله ۰ تا 1 می‌برد.
به تابع توزیع احتمال، «تابع احتمال تجمعی» (Cumulative Distribution Function)  نیز گفته می‌شود.

دامنه تابع توزیع احتمال، از منفی بی نهایت تا مثبت بی نهایت تعریف شده است.

تابع توزیع احتمال یک تابع غیر نزولی است.
مقدار تابع توزیع احتمال برای کران بالا برابر با 1 و برای کران پایین برابر با صفر است. یعنی FX(−∞)=0FX(+∞)=1

2- f(x) یا( Density Function( احتمال چگالی تابع
که احتمال آنکه متغیر تصادفی X دقیقا برابر x شود را نشان می دهد.

مقدار PDF از ضرب مقدار هر متغیر (بارش) در احتمال وقوع آن به دست می آید.

در واقع PDF، مشتق تابع توزیع احتمال (CDF) می باشد و CDF، با انتگرال گیری از PDF به دست می آید.


برای رسم تابع چگالی احتمال (PDF) کافی است مثایدر متغیر مورد نظر (بارش) را در یک ستون اکسل به صورت صعودی (یا نزولی) داشته باشیم و احتمال ان را مثلاً از فرمول ویبول تجربی به دست آورده و در ستون مقابلش بنویسیم. سپس نمودار را بر اسسا این دو ستون رسم کنمی، به طوری که محور عمودی، احتمال، و محور افقی، مقادیر بارش باشد.

برای رسم تابع توزیع تجمعی (CDF) نیز کافی است مقادیر ستون PDF را به صورت تجمعی در ستون دیگری بنویسیم و نمودار ستون CDF را بر حسب مقادیر بارش رسم کنیم.
سپس توزیع های مختلف را به آن برازش دهیم تا ببینیم از چه توزیعی تبعیت می کند.


برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید