خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

شاید قبلاً هم این نکته رو بین صحبت هام اشاره کرده باشم، اما اینجا برای تأکید به طور جداگانه میگم:

در رابطه با بحث سرپرست در خانواده، مثل بسیاری از مباحث دیگه که اینجا نمیخوام بهشون اشاره کنم، اصل ویژگی و حقیقتش مربوط به مؤنث هست و ظاهر و سطح و تشبیه ابزاری شده ای از اون مربوط به مذکره..

مسلماً مؤنث ها سرپرست مذکرها هستند، نه به لحاظ عاطفی، بلکه به دلیل فضائل بینهایت زیاد مؤنث ها و توخالی بودن مذکرها.. شما عاطفه رو تو یه شرایط آزمایشگاهی خاص از مؤنث بگیرید، مثلاً دو نفر از هم شدیداً متنفرند و..، در این شرایط باز هم مؤنث سرپرست مذکره.. در واقع مؤنث مسلط مطلق بر مذکر هست و وظیفه مدیریت مذکر رو به عهده داره؛ سرپرستی که شاخه ای از مدیریت کردن مذکر هست و یه امر بدیهیه.. 

(میدونید که شوهرداری هم معنیش همین "مدیریت مذکر" هست، و نه خدمات رسانی و..، خدمات رو که مذکرها بیشتر نسبت به مؤنث ها انجام میدن و خیلی شدید هم خدمات رسانی میکنند به مؤنث. پس چرا راجع به اونها گفته نشده؟ چون منظور فقط "مدیریت" مذکرهاست.. از این جهت که مذکر جلوی مؤنث مثل بچه میمونه، اما چون ابعاد فیزیکیش دیگه بچه نیست، مدیریتش (آسون، اما) نسبت به بجه چالش برانگیزه..)

مسأله اینجاست که راجع به مسائل مربوط به مؤنث ها، به دلایل مختلف صحبت نمیشه..،و شاید طبیعی هم هست.. اما حقیقت رو نباید برعکس کرد.. حقیقت مسأله اینه که مؤنث سرپرست حقیقی و به معنای واقعی کلمه برای مذکره (گفتیم که عاطفه هم در این زمینه هیچ نقشی نداره).. اون چیزی که راجع به مذکر گفته میشه، "عهده دار بودن امور ابزاری و نهایتاً معیشتی" مؤنث هاست.. چون شأن و جایگاه مؤنث اینه که کسی امور ابزاری و ظاهریش رو (که کار سطح پایینی هم محسوب میشه) راه بندازه.. جایگاه با نیاز فرق داره، مؤنث به چیزی (که مخلوقات بخوان براش تهیه کنند) نیاز نداره.. بلکه شأن و جایگاهشه.. خودش هم میتونه این کارا رو انجام بده، اما بهتره که در جایگاه بالای خودش قرار بگیره و کس دیگه ای این کارو براش انجام بده تا راحت تر باشه..

اون مذکره که نیاز داره، مؤنث یه موجود کامل نسبیه و خودش به تنهایی برای اداره جامعه هم تا حد زیادی کافیه.. سعی نکنید مسائل سطح پایین مربوط به مذکرها رو راجع به مؤنث ها هم بگید که مبادا عقب مونده باشید..

 

** بعضی ها شاید فکر کنند که چرا هر از گاهی انقدر روی این مسائل مانور میدم و تأکید میکنم.. خب حتماً یه سری افراد یه سری حرفهای اشتباه زدند در این موارد که باید پاسخ داده بشه و درستش جا انداخته بشه..

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

چند وقت پیش تو خیلی از سایتهای اینترنتی یه مطلبی گذاشته شده بود که رتبه بندی کشورهای جهان رو بر اساس هوش ملتها نشون میداد.. و بر این اساس، بعضی (از ایرانی ها!) میخوان نتیجه بگیرند که ایرانی ها باهوش ترین مردم جهان نیستند!!  حالا من نمیگم که ایرانی ها باهوش ترینِ مطلق در جهان هستند، اما مسلما از جمله باهوش ترین ها در جهان هستند..

این رتبه بندی هم مثل خیلی رتبه بندی های دیگه (حداقل باید بگیم که) قابل اعتماد نیست، چرا که شامل معیارهای ناقص و حداقلی (و نه کلی و فراگیر) برای سنجش هوش مردم است..

به علاوه اینکه این رتبه بندی اصلا میزان آی کیو و امثال اون رو اندازه نگرفته و بهره هوشی رو مستقیما لحاظ نکرده، بلکه یک سری معیارهای نامناسب و ناکافی رو معیار قرار داده.. 

 

نظرات بعضی ها هم در سایت تابناک، تا حدی درست و قابل تأمل بود. 

یکی گفته بود:

مهم اینه که رئیس ناسا ایرانیه و ۴۵ درصد از ناسا رو ایرانی ها تشکیل دادن و جالبه بدونید که در ایران، از کل دانشمند های حاضر فقط ۵ درصد در ایران هستند و ۹۵ درصد از دانشمندان ایران در آمریکا هستند. حتی ۶۹ درصد از جراحان و پروفسور ها هم در امریکا زندگی میکنن پس باید بدونید ایران قطعا باهوش ترین کشور جهان است. میانگین ای کیو امریکا ۸۲ است.اما میانگین ای کیو ایرانی ها ۱۲۵ حالا خودتون برید مقایسه کنید. 

 

خب این بدیهیه که خیلی افتخارات علمی در بعضی کشورهای جهان رو ایرانی ها کسب کردند، منتها به اسم اون کشور..

دیگه بیشتر توضیح نمیدم که ایران با سایر کشورها قابل مقایسه نیست و هیچ وقت هیچ نظرسنجی از طرف اون کشورها نمیتونه واقعیت ایران رو نشون بده.. 

 

کامنت فرد دیگه ای هم مضمونش این بود:

معیارهای ارزیابی هوش کشورها شاید باتوجه به منافع خودشون تعیین شده باشه..  چرا که تعیین هوش فردی و جمعی جوامع شاخص های دیگری هم داره..

 

و یکی دیگه هم چیزی با این مضمون گفته:

از جمله معیارهای مورد استفاده، برنده شدن جایزه نوبله که برای ایران نمیتونه باشه (به دلایلی..). پس تعجبی نداره که چنین نتایجی به دست بیاد.. و گرنه همه میدونن ایرانیا چقدر درک و شعور بالایی دارند. 

 

این کامنتها رو بازگو کردم چون تا حدی درست میگن.. همونطور که گفتم معیارها ناقصه و خیلی توضیحات دیگه که نمیخوام واردش بشم.. واقعا تعجب داره که کسی چنین رتبه بندی های اشتباهی راجع به ایران رو باور کنه..!

 

و کلا صرفنظر از هوش ایرانی ها (که خیلی بالاست..)، ایرانیها "رشدیافته ترین" مردم جهان هستند.. که حالا توضیحش بماند..

 

بر خلاف اون چیزی که رو زبون یه عده ای افتاده و جاهای مختلف به شکل علمی! بحث میشه، کل نگری مخصوص مؤنث ها و جزء نگری مخصوص مذکرهاست..

این منابع مذکور مثال‌هایی رو برای اثبات حرفشون مطرح میکنند که به شدت عامیانه و دور از منطق و تجربه صحیحه.

 

اتفاقا برعکس، زنان کل نگرند و مذکرها جزء نگر.. و برای همین هم مذکرها به تحلیل جزئی همه چیز (از تحلیل جزئی مباحث مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تا بررسی جزئیات وسائل فیزیکی و باز و بسته کردن سیم پیچ ها و امثال اون) علاقه مندند.. در حالیکه مؤنث ها فقط با کلیت ماجرا و کاربرد و فوائد و مضرات کلی مسأله مورد نظر کار دارند و به همه مسائل کلی نگاه می‌کنند و اصلا برای توجه به جزئیات آفریده نشده اند..

مثالهایی که منابع مذکور برای مؤنث ها ذکر میکنند، مربوط به جزء نگری نیست. بلکه دقت و ظرافت مؤنث ها رو میتونه برسونه، هر چند که خیلی از مؤنث ها ویژگی های مورد مثال رو ندارند.. در واقع، وقتی صحبت از اثبات چیزی میشه، باید از انسان های نرمال صحبت بشه (نه خیلی بالا و نه خیلی پایین)، و یک مؤنث نرمال (نه خیلی سطح پایین)، هیچ توجهی به جزئیات نداره.. در حالیکه مذکرها فقطططط با جزئیات کار دارند..

مسلمه که اگر شما افرادی که به لحاظ انسانیت و.. سطحشون پایینه و خیلی نرمال نیست رو در نظر بگیرید، به همین نتایج برعکس هم خواهید رسید..

فرض غلط نتیجه غلط هم به دنبال داره..

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

هر کسی که از اندکی عزت نفس و احساس هویت ارزشمند برخورداره و ناآگاه و ساده اندیش هم نیست، در انتخابات شرکت خواهد کرد...

 

 

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

در بحث آموزش:

1_ بتونه "پایه" مطالب درسی رو به صورت "ساده" و "مفید و کاربردی" برای دانشجو توضیح بده. یعنی "پایه ای و به شکل ساده شده" و نه در سطح پیچیده و به طور کلی یاد بده..

2_ موقع نمره دادن، در عین اینکه معیار داشته باشه و اصولی و عادلانه نمره بده، سخت گیری های بیش از حد نداشته باشه و سطح نمره هاش عموما و نسبتا، بالا باشه..

 

در بحث پژوهش:

1_ بزرگواری و سعه صدر داشته باشه، نه اینکه سطحش طوری باشه که خودش رو بیشتر در مقام رقیب دانشجو ببینه تا یه استاد..

 

2_ حامی و حمایت کننده دانشجو باشه.. که از لوازمش اینه که مسئولیت پذیری و ارجمندی قابل توجهی (در بین همکارانش) به عنوان یه استاد داشته باشه و..

 

3_ برای دانشجو به میزان لازم وقت بذاره و بتونه راهنمایی های علمی و انگیره دادن های لازم رو به عنوان یه استاد به دانشجو داشته باشه.. در مواقع لازم حتی الامکان در دسترس باشه و حتی برنامه مشخصی برای گزارش گرفتن از دانشجو و پیشبرد کار داشته باشه..

 

4_ به لحاظ علمی، سطحش بالا باشه و حتی از افراد معتبر و قدر و پرافتخار در رشته خودش باشه..