خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

خط هدف

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد....

چه بخوای چه نخوای، فعلا به دلایلی تو این مرحله ای.... تا وقتی در اثر حرکت در حالات جدید و بهترت تو خط اصلی قرار بگیری و دوباره زندگیت رو روال بیفته و به اوج برسه، موارد زیر رو رعایت کن:

- فعلا تو شرایطی نیستی که پوچیات درست نما برای همیشه از اطرافت محو شده باشند؛ کاری که باید بکنی اینه که: فقط کاری به کارشون نداشته باش و رو اصل تمرکز کن، بدون تلاش و تأکید برای اثبات درستی یا نادرستی چیزی.... فقط نگاهت رو بدون اصرار و فشار رو دیدگاه اصلی و همیشگیت (فقط انسانیت) نگه دار و بذار تا جا افتادن کامل مسیر کلی نگرانه و سطح بالانگرانه اصلیت همه چیز.... رو هوا باشه و فعلا عجله ای برای ته نشینی سریع و کوتاه مدّتش نداشته باش.... این زمان لازمه تا از مسیرهای پوچ این چند سال فاصله بگیری و کم کم .... وارد مسیر اصلی بشی....

-به خاطر ناراحت بودن از وضعیت بی ثبات فعلی، همه چیز رو به هم نزن.... وضعیت ناپایدار و آشفته فعلی رو تحمل کن و همچنان مثل گذشته خط مستقل خودت رو در کنار پوچها و سطح پایینهای احتمالی ادامه بده و هیچ تلاشی برای درست کردن یا آموزش آنها نکن....

  - الان با توجه به اینکه هنوز همه چیز.... رو هواست و هنوز ته نشین نشده، تا قبل از سفت شدن و شکل گرفتن کامل، وقت ساختن تصورت از خودت و اصول و دیدگاه هاته.... چاره ای نیست، همیشه بازگرداندن کلیات و اصول مهم و اصلی با این حالات بینابین و بی ثبات مواجهه تا این چندین سال دوری از نگاه صحیح و همیشگی و اصلیت جبران بشه.... پس وقت خوبیه که حالات و تصور اصلیت از خودت رو نهادینه کنی و زندگیتو شکل بدی:

- ندیدن یک سری افراد و پوچیات به معنی واقعی.... آنهایی که متناسب با راه و مسیر صحیح تو رفتار نمی کنند، (به جای درست کردنشون) کنار بزن و برای همیشه و از ته وجود دیگه نبینشون....

پر کردن همه زندگیت از اون چیزایی که می دونی زندگی تو در غیر از اونا معنی نداره.... حسش هم که نیست، اما حداقل ظاهر زندگیت رو تا تثبیت موقعیت حفظ کن.... قرار بذار که یک سری اصول و تصورات از خودت رو به شکل بازی لذت بخش دنبال کنی:

- من که زندگی ندارم....، پس منم تا اطلاع ثانوی و برگشتن به اوج حالات اصلی و دلخواه، تصورم از کل زندگی جز این دو مورد نیست:

- (رسیدن به این باور که: ) تمام 24 ساعت شبانه روز رو مثل 2 ساعت یا 2 دقیقه می بینم که توش بدون سر بلند کردن از روی ک.... د.... یا کارهای مرتبط با د.... مثل م.... و پ....ها، با س.... ن.... مشغول د.... خ.... (یا کارهای ای....) هستم، و هیچ تصور دیگری از زندگی ندارم و از غیر از این حالت در زندگی بی خبرم.... زندگی من تا اطلاع ثانوی جز این حالت نیست.... نگران زندگی
نکردنت نباش، این همه به هدر رفته....، بذار مدتی هم اینطوری بگذره و هدر بره....

- پس تا اطلاع ثانوی، کل زندگی یعنی: تمام 24 ساعت = 2 ساعت غرق د.... بودن (یا غرق حالات ای.... بودن) بدون خبر داشتن از غیر آن.... مسلما س.... ن.... در این روش در انجام کارهای د.... یا ای.... و اتمام و نهادینه کردن فشرده صدها مورد از اینها در کمترین زمان ممکن (2 دقیقه) نقش کلیدی دارد.

 

هنوز از نتیجه انتخابات تو شوکم.... اصلا انتظارشو نداشتم....، اما به هر حال مردم خودشون این انتخاب رو کردند و واقعیت اینه که الان این انتخاب صورت گرفته، و دور جدیدی داره شروع میشه که مسئولیت مردم مومن ایران رو هم برای مراقب اوضاع بودن و واکنش نشان دادن های به موقع، احتمالا بیشتر میکنه....

جدای از بعضی سیاسی بازی هایی که بیشتر به کارای بچگانه شبیهند، باید بگم بحث سر این حرفها نیست؛ ناراحتیها و دلخون شدنها از اینه که چطور شد که مردم بعد از اون همه چیزهایی که 4 سال پیش از عده ای دیدند، دوباره به آن سمت گرایش نشان دادند؟ اصلا عجیبه و انتظارش نبود.... البته این انتخاب در اصل حرکت رو به جلوی ایران خللی وارد نمیکنه، اما فقط جای تعجب از این انتخاب وجود داره....
البته امیدواریم آقای روحانی اون طوری عمل کنه که باید.... نباید پیشاپیش قضاوت کرد....

نکته آخر اینکه خیلی از مردم از همین الان دلشان برای دوره احمدی ‍نژاد تنگ شده است (نه فقط ایرانیها، که بعضی از خارجیهایی که طرفدار ایران بودند هم از رفتن احمدی ن‍ژاد ناراحتند....) شاید باید این چهار سال باشد تا بعضی مردم قدر احمدی نژاد را بیشتر بدانند. آقای احمدی نژاد اشتباهاتی داشت....، اما در اصل خط مشی و نیت خوبش بحثی وجود ندارد، و اشتباهاتش سبب نمی شود که بگوییم رئیس جمهور خوبی نبود، بلکه یکی از مناسبترین افراد برای ریاست جمهوری ایران بود و خوبیهایش خیلی بیشتر از اشتباهاتش بود.... امیدواریم چهار سال دیگر، یا خود احمدی نژاد را به عنوان رئیس جمهور ایران ببینیم یا کسی بهتر از او را....

 

باید قبول کنی که آفرینش انسان طوریه که اگه رو یه چیزی تمرکز کنه، همه چیز رو از اون دریچه می بینه و دیگه بخواد و نخواد چنان باورش میشه که فکر می کنه درست همونه.... در حالیکه همین انسان اگه روز بعدش رو یه چیز دیگه تمرکز کنه، به مرور زمان باورش میشه و خواه ناخواه از اون طریق به دنیا نگاه می کنه و 100درصد نگاهش به زندگی برمی کرده، طوریکه چیزایی که روز قبلش به نظرش درست بود، کاملا پوچ و نادرست جلوه می کنه.... و همیشه درست همون چیزیه که تو از عمق وجود ازش لذت میبری و با تمام فطرت و وجودت میپذیریش، یعنی با لایه های عمقی وجودت مچ میشه و به یک باور آرامش بخش می رسی.... همیشه مطمئن باش فقط همون چیزی که ازش لذت میبری حقیقت داره....

پس اگه چیزی ناراحتت کرد، اولا سریع و با بی اعتنایی و چهره در هم کشیدن (که مخالفتت رو باهاش نشون میده) پسش بزن، و همزمان رو چیز مخالفش که خودت قبولش داری تمرکز کن. اگه شرایط طوری بود که نمیتونستی نگاه مورد قبول خودت رو سریع و کامل جایگزین کنی، این همه به در و پیکر کوبیدن و زندگی رو نابود کردن نداره؛ بلکه فقط فکر کن اصلا چیزی با اون موضوع تو دنیا وجود نداره، و کاملا اون مباحث (چه دید درست و چه غلط) رو از زندگیت پاکش کن. و به سایر اصولت که هنوز در اوج و در حد عالی هستند، با تمام وجود بپرداز.... طبق همون اصلی که در بالا ذکر شد، با گذشت زمان همون نگاه درست مورد قبول خودت کم کم جایگزین میشه و همه وجودت رو پر می کنه، چون چه بخوای و چه نخوای، همون اصل درسته و تو عمیقا و فطرتا باورش داری.... پس نگران از دست دادنش نباش و فقط تا اطلاع ثانوی تمرکزت رو از اون موضوع کلا بردار و حتی به درستش هم فکر نکن و کاملا از زندگیت پاکش کن. باید بپذیری که این تنها راه ممکنه و همیشه باید بهش عمل بشه....

اینم بدون که اگه اینطور اعصاب خوردیها برات پیش میاد، تقصیر خودته و یکی از دلایل مهمش زیاده روی هاییه که تو تمرکز به چیزهای پوچ اطراف یا تمرکز رو بیراهه ها می کنی.... یادت باشه تفاوت این همه انسانهای خوشبخت و بدبخت عالم تو همین تفاوت در زاویه دیدشونه. اگه راست میگی و چیزی رو میخوای، فقط باید نسبت بهش بی توجه باشی و درحالیکه قبولش نداری، بلافاصله بزنیش کنار، نه اینکه درباره اش وقت بذاری یا بحث کنی و بخوای کسی رو توجیه کنی....

راه مستقله و انسان عاقل هیچ وقت با لو دادن اسرار و چیزهایی که بیشتر از دیگران فهمیده، دست و پای خودش رو به دیگران گره نمی زنه، بلکه حتی در رد شدن از کنار بدیهای دیگران هم احتیاط به خرج میده که خودش و دستاوردهاش لطمه نخوره، و فاصله لازم رو حفظ می کنه. و نگاهش همواره رو به بالا و پیش روست و به اشتباهات دیگران زیاد گیر نمیده، چون طبق اصل فوق الذکر همه چیز به دایره نگاهت و اطرافیانی که در باورت به طور عمدی و ارادی برای خودت دست و پا می کنی وابسته است....

مشکل اینه که تو زیادی فکر می کنی؛ زیادی دنبال راه حل می گردی.... تو فکر می کنی عقل کلّی؟.... تو فقط لطف کن کاری نکن (به پارازیتهای اطرافت فوری واکنش نشون نده و به فکر راه حل نیفت).... اون وقت خدا خودش دروازه ها رو به روت باز می کنه و مسیر رو نشونت میده.... اون وقته که بازم باید بدون فکر زیادی و قواعد تعیین کردن و.... فقط یکسره بری جلو....

هرگز حتی برای لحظه ای، حتی نگاهی هم به مرحله گذشته- که با موفقیت به اتمام رسیده- (حتی اگه ذره ای نفع درش می بینی) ننداز.... مرحله قبل دیگه تمام شد و عصاره مفیدش به عمیق تری بخشهای وجودت نهادیه شد و دیگه وجود نداره.... فقط (بدون فکر و قاون تعیی کردن) توجهت رو روی اصل زندگیت بذار....

 

 

به هر امری توجه کنی، همان می شوی و همان می شود....

ارزش تو متناسب با همان چیزی است که برایت مهم است....

این روال اصلی و طبیعی توست[و فرق تو با دیگران (عادی) این است] که فقط به آن سه قله کار داری و فقط آن سه قله را میبینی و  می شناسی و فقط این اصلها مهم هستند و سایر چیزها برایت پوچ است و حقیقت هم این است که درجه اهمیتشان صفر است، و فقط اصل ماجرا وجود دارد و همه چیز همین است و بس.... 

مشکل تو الان اینه که با وجود داشتن بهترین سرمایه ها و مشخص بودن مسیر مختص خودت، گاز نمیدی. الان دقیقا فقط وقت گاز دادنه.... خیلی خیلی باید روش به طور پیوسته و بی وقفه و با سرعت بی نهایت پافشاری کنی که وارد مرحله اولیه و اصلی بشی.... تو الان دیگه اون ور دامنه ای و حق نداری جز گاهی آن هم فقط در حد اشاره لحظه ای با مرحله قبل از این دامنه کار داشته باشی؛ بلکه باید رو دو مورد اصلی این طرف که راه اصلیته تمرکز کنی و با دائما سریع و بی وقفه جلو بری....

ای چند خط رو تو وبلاگ http://soltaniraha.ibsblog.ir خوندم که به نظرم خوب اومد:

هر کارى را که در دست گرفتید کاملاً خود را در آن غوطه‏ورسازید . ایده‏ها، هوش، ذکاوت، آگاهى، درک، به کسانى داده مى‏شود که با تمام وجود خود را در حرفه و یا هر کار سازنده‏اى غرق کنند، اگربخواهید براى کسب ایده‏هاى جدید مدت زمانى دست از تلاش‏ بردارید و به استراحت بپردازید بسیار راه بیهوده‏اى را پیموده‏اید... نابغه‏شدن 90% به تلاش بستگى دارد، براى اینکه در حرفه خود نابغه‏شوید خود را در آن غوطه‏ور سازید.

این چه نیرو و قدرتى است؟ باور کنید نمى‏توانم بیان کنم! آنچه‏فقط مى‏توانم بگویم این است که وقتى انسان در چنان حالت روحى ‏قرار مى‏گیرد، که دقیقاً مى‏داند چه مى‏خواهد و از صمیم قلب مصمم‏است که تا زمانیکه به خواسته خود نرسیده ، دست از تلاش برندارد، این توان و نیروى جادویى که استقامت و پشتکار است ، در او ظاهرمى‏شود.پرتلاش و پر انرژی باشید.

(خود ب بی نهایت وکاملا بدیهی بودن آنچه م به آن ب: تصورت از خودت: ن همون د است که:.....)

یک شعار برای خود انتخاب کنید و هر روز آنرا برای خودتان تکرار کنید.

یاد بگیرید که نظر شما تنها نظری است که اهمیت دارد. افکار و نظرات بی اهمیت دیگران را کنار بگذارید. فقط خودتان هستید که باید واقعیت زندگی را برای خود آشکار کنید.
دور و برتان را با افرادی پر کنید که تحسینشان می کنید. وقتی با کسانی هستی که افراد موفقی هستند (بیشتر جو موفقیتت می آید....)

 

از سر بالایی که می خواهی بالا بروی (مخصوصا اگر سُر باشد....)، باید قدمها را به سرعت و بی وقفه برداری، با جهش در کمترین زمان ممکن و بدون وقت تلفی به سمت بالا حرکت کنی؛ وگرنه نیروی جاذبه و سُر بودن مسیر آماده اند که تو را به پایین بکشانند و آن همه زحمتی را که برای بالا رفتن تا آن نقطه کشیده بودی، هدر دهند، انگار نه انگار که آن همه وقت و انرژی صرفش کرده بودی (پس خیلی مراقب باش و با چند لحظه بی حوصلگی و نارضایتی از خودت زحماتت را هدر نده، چرا که اگر همچنان ادامه دهی، اتمام این مرحله نزدیک است....). این عزم راسخ و بی وقفه و سریع حرکت کردن به ویژه تا هنگامی که هنوز در دامنه ای، خیلی مهم است، اما همینکه کم کم از آن دامنه پرشیب گذر کردی و به جای نسبتا مناسبی رسیدی، مرحله قبل پشت سر گذاشته شده است و از شدت جاذبه رو به پایین دامنه هم کم می شود و آماده ورود به مرحله بعد و دنیای جدید می شوی....، به طوری که با تلاشی که این بار با لذت بیشتر و سختی کمتری همراه است، وارد مرحله سرازیری می شوی و کم کم حرکت در مرحله جدید بسیار آسان و لذت بخش خواهد شد....، و به دنیای اصلی خودت که زندگی واقعی توست....، وارد می شوی.... 

 

به جای حتی لحظه ای توجه به آنچه دوست نداری، فقط به چیزهایی که دوست داری، قبولشان داری و می پسندی فکر کن و در مورد آنها غرق در اوج لذت شو و از اون ور بومشون بیفت....، و هر اثری از آثار آنچه خوشت نمی آید را از زندگیت پس بزن و از آن سریع رو برگردان.... اصلا نمیخواد باهاش بجنگی و برای از بین بردنش راه حل ارائه بدی....، کافیه به زندگی عادیت ادامه بدی و طبق معمول رو اصول و لذتهای خودت تمرکز کنی تا کم کم اون مورد ناخوشایند ضعیف بشه و اون وقت رو اصولت به طور خاص کار کنی تا جایگزینش بشن....

تو اصلا نباید حتی یک لحظه از وادی لذتهات بیای بیرون، چه برسه به اینکه بخوای چیزی رو که مطابق با لذتهات نیست، اصلا بهش  اجازه ورود و معرّفی بدی...، تا چه رسد به اینکه توش عمیق بشی و برات مسأله ساز بشه که حالا بخوای حلش کنی و اعصابت برای نحوه حل کردنش خورد بشه!... همیشه گفتم در مورد اصول و لذتهات خیلی و.......... پیشه کن....

 

* البته مسلماً منظور از این مطلب، لذتهای مربوط به اوج حالات انسانی است و لازمه انسان اول بدونه اصلا چی خوبه و چی بد، چی حقیقت داره، چی واقعا مهمّه و....

 

- خودت رو گول نزن، باید به این حالت طبیعی خودت برسی که در کمترین زمان ممکن، بی نهایت کار انجام بدی.... این حالت طبیعی و واقعی زندگی توست، باید با تمرین و تکرار (برای دراومدن از تن پروری) تا دوباره عادت دادن خودت، به روال طبیعی زندگیت برسی.... اون قدر سریع و بی وقفه، دوباره و سه باره و چند باره اون کار رو انجام میدی تا تو جو اون کار بری و وارد دنیای اصلی خودت بشی.... با توجه به روش زندگی تو که با دیگران فرق دارد، و فقط چیزهای خاصی را می بیند و می خواهد، باید در عمل و واقعیت، هر یک دقیقه یک خصوصیت و کار مهم تو (شامل بی نهایت کار مربوطه) به اوجش برسد و تمام شود....

- برای تو طبیعی و آسونه که کاری رو (در خط هدفت) به راحتی غرقش بشی و تو جوِش بری و دیگه ازش بیرون نیای و بهش گیر بدی و فقط همون یه کار رو صبح و شب، حتی بدون فکر قبلی انجام بدی، انگار که همون یه کار رو داری....

- تو و ابزار کارت رو هرجا بذارند، برات فرقی نمی کنه، می چسبی به کارات. یعنی صرفنظر از زمان و مکان به اهداف و مهماتت عمل می کنی.... کافیه یه کتاب درس مربوطه رو بهت بدن یا یه لپ تاپ کنارت بذارن تا بدون توجه به اطراف، بچسبی به کارت و اطرافت رو اصلا نبینی....

- در هر یک از کارها و مهماتت، خیلی به آخرش فکر نکردن و فقط با لذت اون کارو انجام دادن....